کد مطلب:88576 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:407

شاخه های اسارت و آزادی











برای اسارت می توان شاخه های بسیاری در حد هر صفت رذیله و روش نادرست بحساب آورد، از جمله اقسام اسارت می توان از اسارت در چنگال هوی و هوس و گناه و معصیت، تشریفات، آداب و رسوم غلط، قیود دست و پاگیر امور ازدواج دخترها و پسرها، اوهام و خرافات و صفات رذیله اخلاقی مثل طمع، بخل، حسد و غیره نام برد، و در مقابل آزادی از هر یك از اینها، شاخه ای از آزادی است، اینها اموری است كه هر انسان در طول زندگی به خوبی با روح خود لمس می كند.

انسانهائی كه به دنبال امیال نفسانی بوده، و نفس بر گردن آنها ریسمانی افكنده، و به هر سو می كشد، یا فردی كه در گرداب گناهان غوطه ور است، چگونه ادعا می كند، آزاد است، و طعم آزادی را چشیده است؟! آزاد آن است كه اگر طوفان هوا و هوس و شهوات به او روی آورد او طوفان شكن باشد، نه طوفان شكننده ی او، باید چون یوسف تن به هوسهای زلیخاها نداد، چنانكه یوسف تن به او و به مقاماتی كه ممكن بود، بواسطه مراوده با او به دست آورد، نداد، او به بردگی رفت و به زندان افتاد ولی آزادی خود را به زندان نینداخت، زبان حال و قال او این بود كه (رب السجن احب الی مما یدعوننی الیه) پروردگار من زندان محبوبتر است برای من از آنچه مرا به سوی آن می خوانند، زندانی تن بهتر از زندانی روح و حریت است كه آنها می طلبند.

در روایتی از امام صادق (ع) آمده: «یوسف الصدیق الامین لم یضرر حریته ان استعبد و قهر و اسر..»،... یوسف راستگو و امین، حریتش با بردگی و اسارت خدشه

[صفحه 36]

دار نشد...[1].

خداوند این گونه افراد را به عنوان الگو برای ما معرفی كرد، تا حجت بر ما تمام شود، و بدانیم می توان چنین بود، نگوئید پیامبر بود زیرا تا چنین نشد پیامبر نشد، و نظیر یوسف صدیق (از این جهت) در افراد عادی هم برای اتمام حجت بوده و هستند و خواهند بود.

در خطبه ای از پیامبر گرامی اسلام (كه درباره ماه رمضان ایراد فرمودند) چنین می خوانیم: «... ایها الناس ان انفسكم مرهونه باعمالكم ففكوها باستغفاركم...»، ای مردم روانهای شما و نفسهای شما در گرو اعمال شماست، پس با استغفار و توبه رهایشان كنید...[2].

آری نفس ما و حریت آن در گروه اعمال ماست، اعمال زشت و گناهان ما غل و زنجیرهای دست و پای نفس ما هستند كه با استغفار باز می شوند و نفس آزاد می گردد.

انسانهائی كه دچار تشریفات و تجملات غلط و چشم و هم چشمیها شده اند، و اگر خانه ی آنها كذائی و مبلمان آن بهمانی نباشد، كسر شان احساس می كنند در حقیقت برده اند و خود نمی دانند، آداب و رسوم غلط كه می گوید شان من نیست به دیدن فلانی روم، زیرا بزرگترم یا با این سن و سال نمی شود به نزد كم سنی رفت و علم آموخت، یا حتما باید هدیه ی من كه برای فلانی می گذارم، بالاتر از هدیه ی او باشد، كه منزل مباركی من گذاشته و غیره، زنجیر بردگی است كه با دست خود به گردن خود افكنده ایم و شرائط سخت ازدواج كه خود پیش پای خود گذارده ایم، و جامعه را از نعمت ازدواج محروم كرده و دخترها و پسرها را به مراكز فساد كشانده ایم، چیزی جز بند نیست كه به دست و پای خود بسته ایم، مهریه های سنگین و توقعات

[صفحه 37]

زیاد و این كه داماد حتما دكتر و یا مهندس و دارای منزل و ماشین باشد یا عروس بسیار زیبا و از خانواده ی ثروتمند باشد، همینها موجب شده به بدبختی بیفتیم و دختران و پسران ما به راه فساد روند و آبروی خانواده ها بر باد رود و تا این قیود دست و پا گیر در برابر ما باشد و توجه به صداقت و شرافت و دیانت و عفت عروس یا داماد نشود و محور انتخاب جمال و ثروت باشد باید در این گرداب دست و پا زنیم و از این اوضاع بنالیم، تا وقتی اوهام و خرافات و رمل و اسطرلاب و فال و فالگیر و كف بین سرنوشت ما را تعیین كند، باید جامعه ای عقب مانده باشیم، تا وقتی ضوابط و عقل بر ما حاكم نیست باید اسیر باشیم، تا زمانی كه صفات رذیله مثل طمع و بخل و حسد و غیره حاكم بر ما باشد، عبد اینها هستیم، و چه خوش فرمود مولی الاحرار علی (ع) «لا یستر قنك الطمع و قد جعلك الله حرا»، مواظب باش طمع تو را برده ی خود نكند كه خداوند تو را آزاد قرار داده است.[3].

مرحوم الهی قمشه ای در ذیل سه فراز گذشته از خطبه (فهم حانون علی اوساطهم مفترشون لجباههم و اكفهم و ركبهم و اطراف اقدامهم یطلبون الی الله تعالی فی فكاك رقابهم) چنین می سراید:


كمان سازند آنان سرو قامت
ز شوق طاعت و خوف قیامت


جبین ماه را بر خاك سایند
به سجده ذات سبحان را ستایند


كه ایزدشان به لطف خود كند شاد
شوند از آتش قهر وی آزاد

[صفحه 39]


صفحه 36، 37، 39.








    1. بحار جلد 17، صفحه 69- میزان الحكمه، جلد 2، صفحه 351.
    2. وسائل الشیعه، جلد 4، صفحه ی 227.
    3. غررالحكم- میزان الحكمه، جلد 2، صفحه ی 351.